آورده اند که روزی سه لاک پشت تصمیم می گیرند به گردش و تفریح رفته و لحظاتی را به شادی با همدیگر سپری کنند؛ همه چیز را آماده کرده و حرکت می کنند، 10 سال طول می کشد تا به محل مورد خود برسند. هنگام پهن کردن بساط سور خود، متوجه می شوند که برای روشن کردن آتش کبریت یادشان رفته و به همراه خود نیاورده اند؛ به قید قرعه یکی از آنها مأمور برگشتن به خانه و آوردن کبریت می شود به شرط اینکه آن دو لاک پشت دیگر نامردی نکرده و غذاها را تا برگشتن او نخورند. دو لاک پشت دو سال، پنج سال و نهایتا 10 سال صبر می کنند تا دوستشان که برای آوردن کبریت رفته است برگردد اما وقتی می بینند که خبری از او نشد تصمیم می گیرند که غذاها را بخورند. در همین حین ناگهان دوستشان از پشت درخت بیرون می پرد و می گوید: دیدید گفتم نمی توان به شما اعتماد کرد؛ من تمام این 10 سال را مراقب شما بودم تا مبادا غذاها را بخورید .!!
درباره این سایت